آغـــــــوش گـَــــــرم تــــــــ♥ـــــــو آرامـــِــش بــَخــش تَــریــنـــ جــــایـــی بــــود کـِــه شـــیــرین تـَـریــن خــــــواب عُمــرَمو تـَــجـــرُبِه کَردَمــــ

ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...

مرد باید وقتی مخاطبش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه وایسه روبروش بگه : تو چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی بعد مخاطب داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه همونجا باید بغلش کنه نذاره تنها باشه حرف نزنه ها , توضیح نده ها کل کل نکنه ها , توجیه نکنه ها فقط نذاره احساس کنه تنهاست مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه با بغلش .....!

به آغوشم این روزها ، یک “تو” بدهکارم ! برگرد ، از بدهکار بودن بیزارم برگرد به آغوشم

ســلامتی اونـایـی کـه مونـدن زیـر آواری که یـه روزی محکم تـرین تکیـه گاهشـون بود…

کاش دلها آنقدر پاک بود که برای گفتن "دوستت دارم" نیازی به قسم خوردن نبود... . . .

صــدایـت را مــی خـــواهم تــا مــوســیقی ســکوت لــحظه هــایــم بــاشــد

نــگاهــت را مـی خـواهم تــا روشــنی چشــمهای خســته ام بــاشـد

وجــودت را مــی خــواهم تــا گــرمــای قــندیل آغـوشــم بـاشد

خیالت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد

دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد

و تــنهـا خــنده هــایــت را مــی خــواهـم تـــا مرحم کهنه ی زخمهای زندگی ام باشد

آری تـــنها تــــو را مـــی خـــواهــــم...

آهنگ حضورت در کنارم آنقدر لطیف و شاعرانه است که من را مدهوش میکند تو تنها کسی هستی که برای من ارزش فکر کردن را داری

هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن...

كافه چي ، بر روي ميزها شعر مي نويسد!!!!!!!!!! اينجا طعم دلتنگي ها از قهوه تلخ تر است